ژواناژوانا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

دختر کوچولوی ما

هفته 28 ام و آزمایش دیابت و پروتئین

امروز 3شنبه10 خرداده که جواب آزمایشاتم آماده بود واسه همین از دکترم وقت گرفتم و به اتفاق حامد رفتیم مطب. تو دلم آشوب بود، خیلی ناراحت بودم آخه اعداد و ارقام آزمایشم به نظرم جالب نبود، همش فکر میکردم که از مطب به خونه برمیگردم دوباره یا نه، یه بغض منتظر تو راه گلوم جا مونده بود که هر لحظه قصد باریدن داشت، و قبل از هر چیزی به دخترمون فکر میکردم و نگران سلامتیش بودم . تا اینکه نوبتمون شد، درست حدس زده بودم، هم دیابت بارداری گرفته بودم و هم دچار مسمومیت بارداری شده بودم . دل تو دلم نبود، اصلاً حرفای دکتر رو نمیشنیدم، بهم گفت تا آزمایش بعدی نباید برم سرکار و فقط باید تو خونه استراحت کنم، واسه دیابت هم باید رژیم غذایی خاصی رو ر عایت میکردم و برای...
10 خرداد 1390

هفته 27 ام و روز مادر

امروز 3شنبه ٣ خرداد و تولد حضرت زهرا و روز مادر هستش، روز مادره امسال یا سالهای دیگه یه ذره برام متفاوته، چون حالا منم نصفه و نیمه مامان شدم و خدا یکی از فرشته های مهربونش رو در من به امانت گذاشته . دوست داشتم دخترم زودی به دنیا بیاد تا منم حس قشنگه مادر بودن را به کمال درک کنم و بتونم تمام عشق و احساسم رو نثار ژوانای عزیزم کنم . ژوانای من بهترین هدیه رو قبل از اینکه دنیا بیاد برای من به ارمغان آورده که اون هدیه همین حس مادر شدنه که بهترین حس دنیاست . تازه امروز ژوانا جونم و باباش هر دو تایی برام یه شاخه گل خریدن، یه شاخه گل از طرف دخترمون و یکی دیگش از طرف حامد عزیزم بود که حسابی منو خوشحال کردن .       ...
3 خرداد 1390

هفته 26 ام و خبره دختر دایی شدن ژوانا خانوم

امروز 1شنبه 25 اردیبهشت هستش، که در کمال تعجب با خبر شدیم عمه مهنازت یه نی نی تو ر اه داره که حدوداً 4 ماه با تو اختلاف داره . درواقع ژوانا جونم قدمش واسه عمش سبک بود چون هم عروسی کرد و هم زودی نی نی دارشد، حالا دیگه یه دوست همسن و سال خودش داره که تنها نمونه . راستی ژوانا امروز وارد هفته 26 ام زندگیش شد  . من و حامد هم مشتاق تر از قبل برای دیدن دخترمون روزشماری میکنیم . ...
25 ارديبهشت 1390

هفته 24 ام و انتخاب کاغذ دیواری اتاق ژوانا جونم

امروز 5شنبه 15 اردیبهشت هستش، من و پدرت بعد از ظهر برای خرید کاغذ دیواری اتاقت رفتیم خیابان سهروردی و بعد از کلی گشت زدن تو مغازه ها سرانجام کاغذ مورد نظرمون رو پیدا کردیم . کاغذ اتاقت رو دو نوع مختلف انتخاب کردیم، با زمینه های سبز و لیمویی ملایم و طرح های رنگی دخترونه که مطمئنم که حتماً از تر کیب رنگاش خوشت میاد . بنا به توصیه اطرافیان تصمیم گرفتیم رنگ ملایم و آرام بخشی رو برای اتاقت انتخاب کنیم که خدا رو شکر خیلی هم قشنگ شد، دختره قشنگم، قراره 5شنبه دیگه واسه نصبش بیان تا بعد از اون بتونیم وسایل اتاقت رو تکمیل کنیم . وای که چه قدر منتظره رسیدنت هستیم و مشتاق تو آغوش کشیدنت عزیزم. ...
15 ارديبهشت 1390

هفته 23 ام و انتخاب اسم واسه دختر مهربونمون

بالاخره بعد از کلی تحقیق و جستجو واسه انتخاب یه اسم با معنی و در عین حال تک و قشنگ با پدرت سر اسم "ژوانا" به توافق رسیدیم. ژوانا به معنی میعادگاه عشق هستش، امیدوارم وقتی خودت هم بزرگ شدی از این اسمی که منو بابات برات انتخاب کردیم خوشت بیاد عزیزه دلم. ...
13 ارديبهشت 1390

هفته 22 ام و تولد مامانی

سلام دختر خوب مامان و بابا. امروز ٢ اردیبهشت ١٣٩٠ هستش و روز تولد مامانت . تولد امسالم با تولدای دیگه به خاطر حضور  تو خیلی متفاوت بود ، خوشحالی من امسال، صد چندان بیشتر بود و از اینکه تو رو تو دلم داشتم خیلی خیلی خوشحال بودم . تازه هر کسی به من کادوی تولد داد یه کادوی کوچولو هم برای تو میداد، یعنی کادوها دو برابر سالهای قبل . چه قدر دوست دارم که زودتر به دنیا بیای و تولد سال بعدم تو بغلم باشی مامانی ، منم هی ماچت کنم . تو این هفته منو بابایی برات یه سری خرید کردیم، خیلی دوست دارم این لباسا رو تو تنت ببینم عزیزدلم، امیدوارم بعداً از سلیقه ما خوشت بیاد . عزیزم دیگه طاقتمون واسه دیدنه روی ماهت تموم شده، دل تو دلمون نیست که زودتر...
2 ارديبهشت 1390

هفته 21 ام و اولین سری از خرید وسایل دخترمون

دختر ملوسم من و بابایی چهارشنبه ۲۴ فرودین ۱۳۹۰ با مامان جون رفتیم خرید یه سری از لوازمت . الهی مامان قربونت بره که میخوای ازشون استفاده کنی. دوست دارم تا وقت هست خودم همه چیزاتو انتخاب کنم و برات بچینم. برای همین شاید یه کمی زود باشه ولی میترسم تو گرما و تو ماههای آخر نتونم برم خرید. امشب برات ست کالاسکه و کریر و ساک حملتو خریدیم . بابایی حسابی همه مغازه ها رو گشت تا بالاخره از این مدل خوشمون اومد . امیدوارم تو هم خوشت بیاد مامانی. ایشالله سلامت به دنیا میای و از همشون استفاده میکنی . من و بابات هم کلی ذوق میکنیم . کمد و تخت چوبیت رو هم سفارش دادیم از شرکت آپادانا طرح لاوین رو برات انتخاب کردین که تا خرداد برامون میارن . دوست دارم تو تو تخت ...
24 فروردين 1390

دوستای خوب ما و تو

سلام دختره قشنگم، مامانی جات خالیه تا ببینی دوستای من و بابایی چه قدر تو رو دوست دارند و مثل ما چشم انتظار اومدنت هستند .  کلی عمو و دایی و خاله و عمه داری که انقدر دوست دارند که همیشه به یادتند. وقتی اومدی دنیا حتما خودت میبینی که چه قدر مهربونند. تا وقتی که تو خودت دنیا بیای و از همشون تشکر کنی من و بابایی جات از این همه محبتشون تشکر میکنیم و قدردان این دوستی هستیم مخصوصا فرشید و حسین و حسام و میرعلی و مجید و علیرضا و بهار و حمید و سحر و نازنین و مهسا و باران و جلال و مهدی و هانیه و گلی و بیتا و آنارام و مهدیه و آرام و شهرزاد و لیلا و ساینا و الهام و زهرا و ناهید و انیس و ساناز و میلوی عزیز. امیدوارم به همین زودیا نوبت ما ب...
21 فروردين 1390

هفته 20 ام و سونوی تعیین جنسیت و سلامت نی نی

امروز ۱۵ فروردین ۱۳۹۰ هستش و ما برای سونوی سلامتت وقت داریم. البته قراره کنارش هم بفهمیم که بالاخره نی نی تو راهمون دخمل نازنازیه یا پسمل قند عسله . دکتر بلافاصله بعد از دیدن مانیتور بهمون گفت نی نی قشنگمون یه دخمل نازه که از نظر تست سلامت جنین شرایط خوبی داره . من و بابایی هر دوتایی میخندیدیم و دکتر هم همه جای بدنت رو به ما نشون میداد . چهره نازت معلوم نبود ولی از روی استخوان بندی صورتت تو فیلم حدس میزنم که بیشتر شبیه بابایی شدی تا من . دختر قشنگم دیگه راستی راستی دلم برات تنگ شده و دوست دارم زودتر روی ماهتو ببینم . حالا دیگه میتونم با خیال راحت برم خرید و همه چیزایی رو که لازم داری برات تهیه کنم. تو هم مراقب خودت باش تا وقتی که بیای دنیا، ...
15 فروردين 1390

هفته 18 ام و عید نوروز سال 1390

بالاخره بهار ۹۰ از راه رسید. روزا که از پی هم میگذرند ما رو به لحظه دیدار تو نزدیکتر میکنند. امروز که سال تحویل میشه وارد هفته ١٨شدی و ما هنوز از جنسیتت خبر نداریم. ولی میدونم که داری کم کم بزرگ میشی تا زودتر بیای پیشمون . چند روزی هست که حالم رو بهبودی گداشته و یه کمی بهتر شدم و به خاطر تو غذاهای مقوی میخورم تا جبران گذشته رو بکنم . برای عید دیدنی هیچ جا نتونستیم بریم چون تو ماشین نشستن حالمو بد میکنه. تنها جایی که رفتیم خونه مادربزگات بود و دایی جلال. ایشالله سال بعد سه تایی همه جا میریم و جبران میکنیم . عزیزم دوست دارم الان فقط با تو تنها باشم و همه حواسم پیش تو باشه تا بتونم تو رو سالم به دنیا بیارم. بعد از عید قراره بریم سونو واسه جنسیت...
1 فروردين 1390